باسمه تعالی

کارنامه عملکرد

موسسه خیریه و نیکوکاری زنجیره مهر ماندگار

15/5/1391 الی 15/2/1395

 

اجرای طرح مداخله در آسیب های اجتماعی

(ارائه خدمات فرهنگی و تربیتی در مدارس ویژه کودکان و نو جوانان در معرض خطر و پر خطر)

کارفرما: استانداری تهران / اداره کل آموزش و پرورش شهر تهران

 

مقدمه:

پیشگیری از گرایش کودکان و نوجوانان به آسیب­های اجتماعی، شامل مجموعه­ای از خدمت و اقدامات مختلف در جهت مصونیت بخشی و توانمندسازی می­باشد که با ارتقاء دانش و آگاهی نوجوانان و نیز اصلاح نگرش های آن ها، در کنار ارائه خدمات راهنمایی و مشاوره نیز با آموزش و مشارکت والدین و کارکنان، زمینه محافظت و مراقبت از آنان در برابر رفتارهای پر خطر و آسیب اجتماعی، بویژه سوء مصرف مواد و اعتیاد را فراهم می آورد.

بر همین اساس، در اجرای مصوبه هیات محترم وزیران در مورد ارائه خدمات فوریت های اجتماعی و مصوبه جلسات 39 و 40 کمیته فرهنگی ـ پیشگیری ستاد مبارزه با مواد مخدر با هدف توجه ویژه به نوجوانان در معرض خطر و پر خطر و ارائه خدمات آموزشی، درمانی، مشاوره ای و مددکاری به آنان و خانواده های ایشان، برنامه مداخلات آموزشی و روانی ـ اجتماعی در قالب شیوه نامه حاضر، طراحی و اجرا می شود.

اهداف:

  • رصد مستمر وضعیت خطر پذیری نوجوانان و مدارس کشور
  • طراحی الگو و ارائه خدمات برای مصونیت بخشی نوجوانان در معرض خطر و پر خطر
  • توانمند سازی نوجوانان در معرض خطر برای سازگاری و تاب آوری در رویدادهای ناگوار
  • کمک برای کاهش آسیب های اجتماعی نوجوانان پر خطر
  • یکپارچه سازی خدمات و برنامه های مداخله ای برای نوجوانان در معرض خطر و پر خطر
  • طراحی الگوی خدمات مداخله ای در مورد نوجوانان در معرض خطر و پرخطر
  • کمک به باز توانی نوجوانان در معرض خطر و پر خطر

چارچوب اجرای طرح:

این طرح برای نوجوانان در معرض خطر و پرخطر، با ملاحظه دانش فنی، ملاحظات حقوقی و زیرساخت های موجود، در چند فاز اجرا می شود. فاز نخست اجرای طرح، بعنوان « فاز الگو سازی » شناخته می شود.

کلیه عملیات « مداخله » در قالب مراحل زیر انجام می گیرد:

  • غربالگری و ارزیابی
  • آموزش
  • مشاوره
  • درمان
  • مددکاری
  • بازتوانی

سیاست های اجرایی:

  • تاکید و تمرکز اصلی طرح، بر نوجوانان در معرض خطر و نیز نوجوانان دارای گرایش به سوء مصرف مواد است.
  • در زمینه درمان، فاز نخست اجرای طرح، تاکید بر مداخلات مختصر می باشد.
  • استفاده از ظرفیت های داخلی آموزش و پرورش، مورد تاکید می باشد.
  • کلیه فرایند مداخله، زیر نظر کمیته پیشگیری از آسیب های اجتماعی و سوء مصرف مواد اداره کل آموزش و پرورش و مناطق مجری طرح صورت گیرد.

 

شیوه اجرای طرخ:

آموزش:

  • آموزش مهارت های تفکر انتقادی، تصمیم گیری، حل مسأله، کنترل هیجان
  • آموزش مهارت های تاب آوری و مقابله با رویدادها و شرایط سخت و ناگوار ( با تاکید بر رویکرد دینی )
  • هنر درمانی ساختار یافته
  • آموزش امنیت در خانواده
  • آموزش فنون تدریس پیشگیرانه در کلاس درس ( برای معلمان و مربیان )

 

درمان:

  • مداخله مختصر ( این رویکرد، در فاز نخست طرح، مورد تاکید می باشد )
  • معرفی به شورای هماهنگی مبارزه با مواد مخدر استان جهت هماهنگی برای درمان همزمان نوجوان پرخطر ( مطابق پروتکل مشترک ستاد مبارزه با مواد مخدر و وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، که می­تواند به سه صورت سرپایی، روزانه و دراز مدت باشد )

تبصره: این رویکرو، در مورد نوجوانان پرخطر، با هماهنگی کمیته پیشگیری از آسیب­های اجتماعی و سوء مصرف مواد اداره کل آموزش و پرورش استان صورت می‌گیرد.

 

 

اسامی مدارس طرح:

اسامي مدارس و مديران مجري طرح مداخلات مناطق شهر تهران
نام آموزشگاه نام مدير جنسيت منطقه آدرس
هنرستان يادگار امام معصومه علي بخشي دخترانه 1 شميران/جماران/خ هاشمي/ابتدايي خ سوده/پشت حسينيه/شماره2
متوسطه اول ش رجايي محمود حنيف پور پسرانه 8 جنب اداره منطقه 8
متوسطه اول نرگس زهره ضرابي دخترانه 8 نارمك خ 46 غربي خ شير مرد جنوبي خ 84
متوسطه دوم نيك بخت خانم صابري دخترانه 15 خ خاوران- خ اتابك
متوسطه اول اشرفي اصفهاني آقاي جمشيدي پسرانه 15 خاوران 8متري مولا خ عباس كاشي نوبت دوم
متوسطه اول ش طهماسبي فاطمه سليمي پور دخترانه 16 خ ش رجايي ايستگاه ورزشگاه ابتداي كوچه بشر حق
متوسطه اول شهداي هويزه حسين عظيمي پسرانه 16 نازي آباد م بازار دوم خ  بو علي شمالي خ برادران احدي  شرقي پ 3
متوسط اول بهاز آزادي عاليه شهبازي دخترانه 16 ياخچي آباد خ بهمنيار كوچه ش شاهمرادي
متوسطه اول  جوكار شعبان شريف زاده پسرانه 19           نعمت آباد خ سهيل پشت مجتمع مسكوني سهيل
متوسطه اول  امام حسين ( ع ) شيرين داودي دخترانه 19 توبان آزادگان اسلام مرتضی گرد-خیابان پیروزی -خ فرهمند

 

گزارش اجرای طرح:

در مدارس درباره ی سه موضوع صحبت شد : قدرت تصمیم گیری – قدرت نه گفتن – تفکر انتقادی

هر کدام را به اختصار توضیح میدهم:

قدرت تصمیم گیری :

اهمیت قدرت تصمیم گیری :

انسان در مسیر زندگی خود با انواع مسائل و مراحلی مواجه می‌شود که ناگزیر از تصمیم گیری است. تصمیم گیری نقش گسترده‌ای در زندگی آدمی دارد. از تصمیم گیریهای جزئی در امور کوچک گرفته، تا تصمیم گیریهای بسیار بزرگ و پراهمیت. برخی از تصمیم گیریها چنان به راحتی صورت می‌گیرند که شاید ما چندان توجهی به آنها نمی‌کنیم، اما در مقابل مسائلی نیز در زندگی وجود دارند که اقدام به تصمیم گیری در مورد آنها شاید مدت زمان طولانی وقت لازم داشته باشد. در هر حال اهمیت این تصمیم گیریها به لحاظ اهمیتی که اکثر آنها در سرنوشت فرد دارند، بسیار زیاد است و چه بسا تعلل در شناخت راههای تصمیم گیری بهتر ، عواقب جبران ناپذیری را برای فرد به بار آورد.

عوامل موثر در قدرت تصمیم گیری :

نوع مشکل :

در مورد سهولت تصمیم گیری ، نوع مشکل نقش اساسی دارد. مشکلات کوچکتر معمولا خیلی راحتتر حل می‌شوند، چون تصمیم گیری در مورد آنها راحتتر صورت می‌گیرد. اما مشکلات پیچیده‌تر به لحاظ نیازی که به اطلاعات تخصصی‌تر دارند و اغلب چند جنبه مختلف از زندگی فرد را شامل می‌شوند، با روند کند تصمیم گیری مواجه هستند. علاوه بر این مشکلاتی نیز وجود دارند که زمان در تصمیم گیری برای آنها بسیار اهمیت دارد، بطوری که در یک مدت زمان کوتاه ، باید تصمیم گیری مهمی را انجام دهد. در مورد این نوع موارد توجه به قدرت تصمیم گیری و بالا بردن توان آن حائز اهمیت است.

آشنائی فرد با موضوع مورد تصمیم گیری :

هرچه فرد اطلاعات و آگاهیهای بیشتری در زمینه موضوع مورد تصمیم گیری داشته باشد، قدرت تصمیم گیری فرد بالاتر خواهد بود. آنچه که در اکثر موارد فرد را با شکست در تصمیم گیری یا تصمیم گیری اشتباه مواجه می‌سازد، نداشتن اطلاعات و تخصص کافی می‌باشد. به عنوان مثال مساله تصمیم گیری در مورد انتخاب رشته تحصیلی نمونه‌ای از مواردی است که نیاز به داشتن اطلاعات از شرائط رشته‌ها دارد. اگر فرد شناخت کاملی از زمینه‌ای که رشته تحصیلی مورد نظر به آن می‌پردازد، نداشته باشد، به احتمال قوی انتخاب درستی که با زمینه علائق و استعدادهای او همخوانی داشته باشد، نخواهد داشت.

اعتماد به نفس و قدرت تصمیم گیری :

افرادی که دارای اعتماد به نفس بالایی هستند، از قدرت تصمیم گیری بالاتری برخوردار هستند و در شرایط بحرانی قادر به تصمیم گیریهای مناسب می‌باشند. در حالی که افراد دارای اعتماد به نفس پائین ، اغلب در تصمیم گیریهای خود دچار مشکل هستند. آنها شاید برای امور خیلی جزئی ، زمان خیلی زیادی صرف کنند تا تصمیم گیری لازم را انجام دهند و برخی از آنها حتی از شرائطی که آنها را ناگزیر از تصمیم گیری می‌کند، فرار می‌کنند. به همین علت است که این افراد ریسک پذیری کمتری از خود نشان می‌دهند.

افسردگی و قدرت تصمیم گیری :

در میان تمام علائمی که افسردگی دارد، ناتوانی در تصمیم گیری از علائم اساسی است. فرد افسرده حتی برای مسائل جزئی روزمره ، فاقد قدرت تصمیم گیری است. بی‌حوصلگی و خلق پائین او ، قدرت تصمیم گیری او را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد و این مساله زمانی شدت پیدا می‌کند که ناامیدی در فرایند تصمیم گیری او دخالت می‌کند. فرد افسرده امیدواری کمتری به آینده دارد. بنابراین با بدبینی با مسائل برخورد می‌کند و توجه بیش از حد به ابعاد منفی مسائل او را از تصمیم گیری مناسب محروم می‌سازد. او از هر کاری که نیاز به صرف انرژی ، چه کم و چه زیاد دارد، دوری می‌کند. تصمیم گیری فرایندی است که به انرژی فکری زیادی نیازمند است.

اضطراب و قدرت تصمیم گیری :

اضطراب بر روی بسیاری از فرایندهای ذهنی انسان تاثیر مخرب دارد. شاید معروفترین تاثیر اضطراب ، روی حافظه باشد. زمانی که دانش آموز احساس می‌کند در پاسخ سوالی که آشنایی کاملی با آن دارد، حافظه‌اش از کار می‌افتد، سرش خالی می‌شود و احساس می‌کند هیچ مطلبی به ذهنش نمی‌رسد. همین اتفاق در فرایند تصمیم گیری اتفاق می‌افتد.

اولا اضطراب مانع از آن می‌شود که فرد بتواند از اندوخته‌های ذهنی خود ، از تجارب و اطلاعات خود در فرایند تصمیم گیری استفاده کند، چون هیچ مطلب و تجربه‌ای که برای او یاری کننده باشد، به ذهنش نمی‌رسد و آنچه به ذهنش می‌رسد، بسیار دست و پا شکسته و فاقد سودمندی لازم است. از سوی دیگر اضطراب نگرانی فرد را از احتمال شکست افزایش می‌دهد، قدرت ریسک پذیری او را کاهش می‌دهد و اجازه نمی‌دهد که فرد در کمال آرامش تمام جوانب را مورد بررسی قرار دهد. از این رو فرد مضطرب یا خیلی عجولانه تصمیم می‌گیرد و یا به قدری تصمیم گیری را طولانی می‌کند تا فرصتهای طلایی را از دست می‌دهد.

آشنائی با روال منطقی تصمیم گیری :

تصمیم گیری همچون حل یک مساله ریاضی از فرمولها و مراحل منظمی تبعیت می‌کند. آشنائی فرد با روند تصمیم گیری منطقی احتمال موفقیت او را در تصمیم گیری افزایش خواهد داد. فرد با آگاهی از اینکه روال تصمیم گیری او درست است،با قدرت و اعتماد بیشتری عمل خواهد کرد و خواهد توانست تمام جوانب قضیه را مورد بررسی و کنکاش قرار دهد. روال منطقی تصمیم گیری هرچند از فردی به فرد دیگر می‌تواند متفاوت باشد، اما از یک اصول کلی تبعیت می‌کند، که فرد را به نتیجه گیری و اتخاذ تصمیم مناسب رهنمون می‌شود.

راهبردهای عملی برای افزایش قدرت تصمیم گیری :

1.اعتماد به نفس داشته باشید. برای اینکار پیروزیهای قبلی خود و توانایی‌های خود را همواره مدنظر داشته باشید.

2.علائم و ناراحتیهای خود را که در قدرت تصمیم گیری شما دخالت می‌کنند، بشناسید و تلاش کنید آنها را رفع کنید.

3.تغذیه مناسب داشته باشید. تغذیه مناسب با افزایش قوای ذهنی ، در تمام زمینه‌های ذهنی قدرت شما را بالا خواهد برد.

4.معلومات خود را افزایش دهید. افزایش معلومات هم در مسائلی که در حال حاضر باید برایشان تصمیم گیری کنید، لازم است و هم در افزایش معلومات به صورت کلی و روزانه در موارد مختلف مدنظر است.

5.در حین تصمیم گیری ، تلاش کنید موضوع را از جنبه‌های مختلف بشناسید و به ابعاد مختلف آن پی ببرید.

6.از افراد آشنا به موضوع حتما کمک بگیرید.

7.از یک نظم منطقی برای تصمیم گیری استفاده کنید. به عنوان نمونه می‌توانید مشقهای مختلف تصمیمتان را بررسی کنید، دلایل مخالفت و موافقت خود را بر هر مشق یادداشت کنید. به این ترتیب و با الویت بندی و امتیاز دادن به زمینه‌هایی که با آنها موافق هستید، تصمیمی را اتخاذ کنید که کمترین شکست و بیشترین احتمال پیروزی را به همراه داشته باشد.

8.همواره به یاد داشته باشیم که در اکثر انتخابهای ما ، انتخاب کامل و بدون عیب و نقصی وجود ندارد و هر انتخاب ما متضمن از دست دادن امتیازاتی است که دیگر انتخابها می‌توانستند داشته باشند. به عبارتی تصمیم گیری بر اساس بیشترین امتیاز و کمترین احتمال شکست انجام می‌شود.

قدرت نه گفتن :

کمک کردن به دیگران خوب است. اما به این شرط که به کارها و برنامه های خود، پیش و بیش از کمک به دیگران توجه داشته باشید. تصور کنید که از شما درخواست می شود به حل یک مشکل کمک کنید. ممکن است مشکل مذکور در مدت زمانی کوتاه رفع شود؛ اما در اغلب اوقات چنین درخواست هایی دو تا سه ساعت و حتی تمام روز شما را اشغال می کنند. در چنین وضعیتی شما به ناگاه متوجه می شوید که بسیاری از امور روزانه تان عقب افتاده اند، در حالی که تنها با یک «نه» ساده می توانستید کمک به حل مشکل را حداقل به زمانی دیگر موکول کنید.

برای بسیاری از افراد، «نه!» گفتن، امری سخت و حتی غیرممکن بوده و هست. ناتوانی افراد در پاسخ منفی به درخواست های سایرین، دلایل زیادی دارد. برخی می خواهند با پاسخ مثبت، خود را فردی مهربان و دوستی وفادار جلوه دهند. رودربایستی در روابط فردی، فامیلی و اجتماعی نیز دلیلی دیگر بر این ناتوانی است.

به علاوه، در جامعه و خصوصاً فرهنگ ایرانی، بسیاری از افراد، «نه» شنیدن را نوعی بی احترامی و کم توجهی به خود به حساب می آورند. این در حالی است که توانایی یک فرد در پاسخ منفی به درخواست های خاصی که سایرین از وی دارند، در واقع یک قابلیت مهم و اساسی است.

در این مطلب به مهمترین علل ناتوانی افراد در «نه» گفتن می پردازیم و سپس راه های انجام آن را نیز بررسی می کنیم.

چرا «نه» گفتن سخت است؟

باید سعی کنید «نه» گفتن را یاد بگیرید. در واقع باید بتوانید درک درستی از موقعیت و شرایط داشته باشید تا موفق به کسب این ‘مهارت’ مهم شوید.

برخی شرایط سخت برای «نه» گفتن عبارتند از:

۱- احساس نیاز در یاری رسانی به دیگران: افراد مهربان و خوش قلب به صورت غریزی، کمک به سایرین را دوست دارند. حتی اگر این کمک به قیمت از دست رفتن زمان برای انجام کارهای خودشان تمام شود.

۲- ترس از بی احترامی: بسیاری از افراد، از ترس اینکه «نه» گفتن ممکن است بی احترامی به حساب آید، از انجام آن طفره می روند. این فرهنگ غلط به طور کل در آسیا -و خصوصاً ایران- بسیار شایع است.

۳- سازگاری: دلیل دیگر تایید و قبول درخواست های دیگران، این است که نمی خواهند اینطور تصور شود که با رفتارهای گروه، بیگانه و ناسازگارند. در واقع آنها دوست دارند به سرعت از سمت افراد یک گروه (خانواده، گروه دوستان، همکاران و …) به عنوان فردی همگرا پذیرفته شوند.

۴- ترس از درگیری: برخی افراد از ترس درگیری و خشم درخواست کننده، قدرت پاسخ منفی و رد درخواست آنها را ندارند. این افراد از هر برخوردی دوری می کنند و همیشه نگران عواقب مخالفت یا رد درخواست سایرین در آینده هستند.

۵- نگرانی ِ از دست رفتن فرصت: گاهی اوقات ممکن است اینگونه تصور شود که یک درخواست فرصتی است که نباید از دست داد. برای مثال اگر از فردی درخواست شود که به بخش دیگری از شرکت منتقل شود، علاوه بر اینکه او نمی خواهد دوستانش را در بخش فعلی ترک کند، تصور اینکه فرصت پیش آمده هم دیگر پیش نمی آید، او را آزار داده و «نه» گفتن را برایش سخت می کند.

۶- ترس از خراب شدن پل های پشت سر: رو دربایستی و نگرانی از اینکه رد یک درخواست باعث خراب شدن پل های پشت سر و قطع روابط شود نیز علت مهم دیگری در ناتوانی برای «نه» گفتن به حساب می آید.

ادامه این مطلب برای کسانی است که در شرایط وصف شده قرار گرفته و از «نه» گفتن باز مانده اند. اگر چنین هستید، در مرحله اول باید سعی کنید به خود بقبولانید که «نه» گفتن نشانه بی ادبی یا طفره روی از کمک به سایرین نیست. «نه» گفتن به معنی از دست رفتن آینده و روابط هم نیست.

تمام این تصورات، زاییده ذهن ما و تاثیر فرهنگ عامه و غالب بر ماست.

در واقع «نه» گفتن، احترام به زمان و ارزش دادن به خود شما است. شما باید بتوانید اولویت ها را در کنار هم گذاشته و نیاز های خود را بسنجید. و پس از آن، نسبت به نوع پاسخ دهی به درخواست افراد مختلف، عکس العمل صحیح نشان دهید.

 

۷ راه ساده برای «نه» گفتن :

قبل از هر چیز، باید بپذیرید که «نه» گفتن حق شماست. اگر بتوانید «نه» گفتن را در شرایط صحیح تمرین کرده و انجام دهید، در مدتی کوتاه متوجه می شوید که به آن بدی که فکر می کنید هم نیست. بقیه کم کم شما را درک می کنند و مقاومت نشان نمی دهند. نگرانی از «نه» شنیدن ِ افراد از طرف ما، در واقع فقط یک نگرانی بی مورد و فرضی است.

اما اگر مطمئن نیستید که چگونه باید «نه» گفتن را انجام دهید، این هفت راه حل ساده برای شما هستند. توجه داشته باشید که هر یک از این متد ها را باید در شرایط خاص خودشان امتحان کنید.

۱- بگویید: در حال حاضر به حدی گرفتار سایر امور هستم که نمی توانم برای سایر کارها وقتی اختصاص دهم.

اگر شما گرفتار انجام اموری خاص باشید، مطمئناً توانایی قبول درخواست یا پیشنهاد دیگری را ندارید. پس اگر وضعیت خود را برای کسانی که درخواستی با شما مطرح میکنند، شرح دهید، مطمئناً شرایط شما را درک خواهند کرد. در این صورت در آینده نیز قبل از اطمینان از وضعیت کاری شما، درخواست بی جایی نخواهند داشت.

۲- بگویید: الان وقت خوبی نیست. من درگیر کاری هستم که تا چند ساعت/روز/هفته دیگر تمام می شود.

حتماً بارها پیش آمده که کسی به صورت ناگهانی از شما درخواستی می کند و یا پیشنهادی برای شما دارد. مثلاً در زمانی که شما در جلسه ای مهم بوده و یا مشغول انجام کاری خاص هستید. «نه» گفتن در چنین موقعیت هایی بسیار ساده تر از سایر اوقات است. شما به راحتی با مقرر کردن زمانی دیگر، می توانید به دوست خود بفهمانید: الان «نه»!

البته همین که وقت دیگری را پیشنهاد می دهید، خود را متمایل به کمک نشان داده اید و این مساله حسی خوب را در طرف مقابل ایجاد خواهد کرد.

۳- بگویید: من خیلی دوست دارم در این قضیه کمک کنم، اما…

در برخی مواقع پیشنهادات و درخواست هایی با شما مطرح می شود که ممکن است مجبور شوید به دلایل مختلف از «نه» گفتن طفره روید. اما یکی از بهترین متدها این است که در کنار تمایل نشان دادن در کمک به فرد متقاضی، با جمله ای شبیه جمله فوق، دلیل موجهی برای عدم پذیرش درخواستش بیاورید. برای مثال، ممکن است از شما به عنوان یک وبلاگ نویس درخواست شود که کاری انجام دهید. در چنین وضعیتی چنانچه نمی توانید پیشنهاد را قبول کنید، بهتر است علاوه بر نشان دادن تمایل تان، سایر امور یا پروژه های کاری را مانع قبول درخواست برشمرید. در این صورت ‘«نه» گفتن’ را با موفقیت انجام داده اید.

۴- بگویید: به من کمی فرصت بدهید که در این خصوص فکر کنم. سپس به شما خبر می دهم.

گاهی، «نه» جواب قطعی شما به یک درخواست خاص نیست. اگر شما علاقمند به انجام یک کار یا قبول یک پیشنهاد هستید، شاید لازم باشد قبل از آن به وضعیت کارها و وظایف فعلی خود نگاهی بیاندازید. همچنین شاید برای فکر کردن در خصوص آن پیشنهاد خاص و بررسی جوانب مختلف آن، به زمان کافی نیاز داشته باشید. پس صادق باشید و به جای «بله» یا «نه» گفتن های فوری، مقدار مشخصی زمان (یک روز/یک هفته/…) برای فکر کردن، از طرف مقابل بخواهید.

۵- بگویید: این پیشنهاد، چندان با روحیات/شرایط/منافع/نیازهای من سازگار نیست؛ با این حال به فکرش هستم.

اگر شخصی سعی دارد پیشنهاد یا درخواستی را با شما مطرح کند که از نگاه شما چندان جذاب نیست، به جای «نه» گفتن، وی را در قالب جمله فوق، از شرایط موجود مطلع کنید. در این صورت بحث و تبادل نظر های بیشتری صورت می گیرد تا به توافق نهایی برسید. نکته مهم در این متد این است که بتوانید به وی بفهمانید که به دنبال چیز دیگری هستید. در این صورت او را متوجه اشتباهش کرده اید بدون اینکه بی احترامی کرده یا به درخواستش بدون توجه «نه» گفته باشید.

فرد مقابل این رفتار شما را محترمانه و هوشمندانه می بیند و در آینده نیز روی شما حساب ویژه ای باز می کند.

۶- بگویید: شاید من فرد مناسبی برای انجام این کار نباشم. فکر می کنم آقا/خانم X گزینه بهتری باشد.

اگر از شما کمکی خواسته می شود یا شغلی به شما پیشنهاد می شود که -از لحاظ فنی- نمی توانید یا -بخاطر درگیری های شغلی یا شخصی- امکان کمک رسانی را در خود نمی بینید، می توانید فرد بهتری را پیشنهاد دهید. البته توجه داشته باشید که فردی که پیشنهاد می دهید را هم به دردسر نیاندازید!

در این صورت با یک تیر چند نشان زده اید. هم بسیار محترمانه «نه» گفته اید، هم ممکن است از طریق شما شغل مناسبی برای فردی که پیشنهاد داده اید، ایجاد شود.

۷- بگویید: «نه»؛ نمی‌توانم قبول کنم!

اما ساده ترین و مشخص ترین راه برای عدم قبول یک درخواست یا پیشنهاد، این است که به صورت مستقیم به درخواست دهنده بگویید: «نه»!

اگر هیچکدام از شرایط فوق برای «نه» گفتن ایجاد نشده، «نه» گفتن به صورت مستقیم بهترین و صادقانه ترین راه ممکن است. مطمئن باشید که از عکس العمل محترمانه طرف مقابل در قبول «نه» از طرف خودتان، شگفت زده خواهید شد.

به یاد داشته باشید که یادگیری ‘«نه» گفتن’، خود یک هنر است. اما توجه داشته باشید که این هنر همیشه نیازهای شما را برآورده نمی کند. گاهی اوقات قبول برخی درخواست ها، مسئولیت ها و پیشنهادات می تواند بیشتر از هر وقت دیگری به نفع شما باشد. پس با دقت و با در نظر گرفتن جوانب پاسخگوی درخواست های افراد باشید.

تفکر انتقادی :

بررسی نقش تفکر انتقادی در زندگی اجتماعی:

شاخصترین پایة شخصیت فرد, میل به اندیشیدن و توانایی فکر به صورت انتقادی است. تفکر انتقادی به افراد در حل مسائل, تصمیم گیری در موقعیتهای زندگی و شکل گیری هویت و عادتی با ثبات در شخص کمک میکند. جامعه هر چقدر پویاتر باشد, نیاز به اندیشمندان انتقادی بیشتر احساس میشود…

شاخصترین پایة شخصیت فرد, میل به اندیشیدن و توانایی فکر به صورت انتقادی است. تفکر انتقادی به افراد در حل مسائل, تصمیم گیری در موقعیتهای زندگی و شکل گیری هویت و عادتی با ثبات در شخص کمک میکند. جامعه هر چقدر پویاتر باشد, نیاز به اندیشمندان انتقادی بیشتر احساس میشود. جامعه همواره نیازمند متفکرانی است که از قضاوت خوب درباره مسائل جامعه خویش برخوردارند و میدانند که چه زمانی و چگونه مهارتهای تفکر را در جامعه خویش بکار گیرند, برخورداری از تفکر انتقادی در جامعه سیاسی به افراد یاری میرساند تا شهروندانی آگاه و مطلع باشند و آزادی حقیقی را تجربه کنند.

بنابراین, تفکر انتقادی بعنوان مهارتهای فرد در تعبیر و تفسیر, تجزیه و تحلیل, ارزیابی و نیز شناسایی پدیده های اجتماعی, منبعی نیرومند در زندگی مدنی و سیاسی محسوب میشود. با توجه به نقش اساسی تفکر انتقادی در زندگی, هدف اصلی آموزش و پرورش میبایست فراتر از کسب آسان دانش, تربیت متفکران انتقادی باشد.

معنا و مفهوم تفکر انتقادی:

پیدا کردن تعریفی مشترک, جامع و علمی از تفکر انتقادی برای سالها یکی از بزرگترین حوزه های مشاجره و مناقشه بوده است. همین نبود درک و فهم جامع از تفکر انتقادی باعث گیج شدن بسیاری از مربیان در تعریف تفکر انتقادی و غافل شدن آنها از اهمیت رشد تواناییهای تفکر شده است.

دلیل نخست, برای نبود اجماع در معنا و مفهوم تفکر انتقادی به وجود مبانی و سنتهای مختلف دربارة این مفهوم برمیگردد که هر کدام از آنها از چشم اندازهای مختلف به آن مینگرند. دیدگاههای مختلف از تفکر انتقادی از نظریه های رشد شناختی, تعلیم و تربیت, روان شناسی و فلسفه سرچشمه میگیرند. در دیدگاه فلسفی بر مهارتهای استدلال, تجزیه و تحلیل و نظامهای منطق صوری تأکید میشود. (مک پک 1981).

بررسی تاریخ تأملات فلسفی بخوبی نشان میدهد که مفهوم تفکر انتقادی, بهیچ وجه مفهوم نوبنیادی نیست و تمامی تعاریف نوظهور در این زمینه, ریشه در اندیشه های فلسفی از سقراط تا جان دیوئی دارد.

دلیل دوم در گستردگی تفکر انتقادی, به حوزه نامحدود کاربرد تفکر انتقادی باز میگردد. امروزه مفهوم تفکر انتقادی در جامعه شناسی, روان شناسی, مدیریت, صنعت و آموزش کاربرد فراوانی پیدا کرده است.

دلیل سوم در پراکندگی معنا و مفهوم تفکر انتقادی اینست که برخی مدعی هستند که هر فعالیت ذهنی, متضمن تفکر انتقادی است.

دلیل چهارم نبود تعریف جامع از تفکر انتقادی به مؤلفه های تشکیل دهنده این مفهوم برمی گردد. برخی تفکر انتقادی را تنها در حوزه شناخت میدانند, در حالیکه تفکر انتقادی در برگیرنده دو حوزه شناختی و تمایلات است.

دلیل پنجم برای نبود اجماع در تعریف تفکر انتقادی, آن است که این مفهوم با مفاهیم مرتبط دیگر به صورت مترادف به کار میرود. در واقع, تفکر انتقادی اغلب با سایر مفاهیم, نظیر تفکر سطح بالا, حل مسئله, تفکر منطقی, استدلال و تفکر سازنده, فراشناخت و تفکر خلّاق یکسان گرفته میشود.

تعاریف دیوئی (1909) و گلاسر (1941) هر دو حاوی عناصری هستند که بوسیله پژوهشگران امروزی تفکر انتقادی مطرح می شود. هر دو تأیید میکنند که تفکر انتقادی از یکسو روشهای خاصی از مهارت است و از سوی دیگر کاربرد سازگارانه این مهارتها.

گلاسر, فهرستی از تواناییها و مهارتها را بعنوان عناصر اصلی تفکر انتقادی مطرح میکند:

 

1ـ بازشناسی مشکل

2ـ یافتن ابزارها و وسایل عملی برای برخورد با این مشکلات

3ـ جمع آوری و مرتب کردن اطلاعات مرتبط و مناسب

4ـ شناسایی فرضیه ها و ارزشهای اظهار نشده

5ـ فهم و کاربرد صحیح, شفاف و مشخص زبان

6ـ تفسیر اطلاعات

7ـ تخمین شواهد و ارزیابی اظهارات

8ـ بازشناسی وجود روابط منطقی بین قضایا

9ـ ارائه تعمیمها و نتایج تأیید شده

10ـ اجرای آزمون, تعمیمها و نتایج

11ـ احیای الگوی باورهای شخصی بر مبنای تجربه و کارآزمودگی

12ـ ارائه قضاوتهای صحیح درباره کیفیتها و پدیده های خاص در زندگی روزانه.

لیپمن (1988) نیز به مانند گلاسر بطور صریح و روشن تفکر انتقادی را بعنوان یک فرایند در نظر میگیرد. وی اظهار میکند که تفکر انتقادی, تفکر مسئولانه و ماهرانه یی است که قضاوت خوب را تسهیل میکند, زیرا متکی بر ملاکهاست.

فلسفه تفکر انتقادی :

زندگی بر پایه تفکر انتقادی:

زندگی در جامعه پیچیده امروزی نیازمند افرادی است که قادر هستند با تکیه بر تفکر و اندیشه خود بر مسائل پیرامون خویش فائق آیند و در چارچوب و چشم انداز روشنی, اطلاعات لازم را در مورد زندگی خویش جمع آوری و ترکیب کنند و با یک داوری خوب, آنها را ارزیابی نمایند و از کارهای ناممکن بپرهیزند. در حقیقت, افراد برای مواجهه با مسائل زندگی و اتخاذ تصمیمهای اساسی نیازمند مهارتها و صلاحیتهای تفکر انتقادی هستند.

برای اینکه فرد بتواند تصمیم مهمی در زندگی بگیرد, میبایست قدرت تجزیه و تحلیل, ارزیابی و قضاوت نسبت به شرایط زندگی خود را داشته باشد. داشتن توانایی و مهارت تفکر انتقادی به اشخاص اجازه میدهد تا بتوانند در زندگی, اطلاعات پیرامون خود را پردازش نمایند, بطور عینی به استدلال و استخراج نتایج از انواع متنوع اطلاعات پرداخته و بطور مؤثر, عینی و ملموس به ارزیابی مشکلات بپردازند و با وجود اطلاعات ناقص, تصمیم گیری معقول و مستدلی اتخاذ نمایند. در واقع, خردمند هر کاری را به فرمان خرد و اندیشه می کند.

بنابراین تفکر انتقادی, تفکر جوابگو (مسئول) و ماهرانه است که به قضاوت خوب افراد نسبت به خود, دیگران و جامعه در زمان حال منجر میشود.

تفکر انتقادی, تفکر اصلاح گراست, بطوریکه بر کشف نقاط ضعف و اصلاح کاستیهای افراد تأثیر میگذارد. بنابرین تفکر انتقادی را بایستی بعنوان یک فرایند درونی دانست که به موجب آن, وضعیت مشکل زای زندگی بطور نقادانه مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد و راههای برون رفت از مشکل, بطور خردمندانه تشخیص داده میشود.

تفکر انتقادی برای خلق یک جامعه دموکراتیک :

از دیدگاه جامعه شناسان سیاسی یکی از آفتهای اجتماعی که به تداوم سلطه کمک میکند, حضور انسانهای فاقد اندیشه انتقادی در جوامع مختلف است. تجربه تاریخی در نقاط مختلف جهان نشان داده است که توده مردم همواره با حضور غیر نقادانه اش د ر حوزه عمومی و گزینشهای سیاسی, کفه اردوگاه خودکامه گان را سنگینتر میکند. تفکر انتقادی کمک میکند تا افراد جامعه, فریب نیرنگها و عوام فریبی سیاست مداران را نخورند و به تقلید نا اندیشیده از دیگران, دست نیازند.

در یک حکومت مردم سالار, صرف خوب بودن برای شهروندان کافی نیست, بلکه جامعه نیازمند افرادی است که از بینش و بصیرتی برخوردار باشند که بتوانند در جامعه, راهبر خویشتن باشند, شهروند خوب به قول ادوارد گلاسر ـ میبایست درک درستی از مسائل اقتصادی, سیاسی و اجتماعی داشته باشد و از توانایی تفکر انتقادی درباره موضوعهای مشاجره آمیز برخوردار باشند (گلاسر, 1941: 5)

زندگی در اجتماع نیازمند داشتن آگاهی و قوه تحلیل انتقادی نسبت به هنجارها, فرهنگ و ساختار حکومتی و قوانین و مقررات اجتماعی است.

 

در نظامهای سوسیالیسم, تعلیم و تربیت مبتنی بر ارزشها, هنجارها, باورها و عقاید کمونیستی است. در نظامهای توتالیتاریسم و دیکتاتوری, آموزش و پرورش, در خدمت تربیت انسانهایی است فاقد قوه نقد و اندیشه, انسانهایی که تنها برای شنیدن و پذیرش بی چون و چرای ایدئولوژیهای حاکمان تربیت میشوند. درچنین نظامهایی با پرهیز از پرورش تفکر انتقادی, آموزش و پرورش بمثابه اهرم رشد و تداوم قوه قهریه حکومت بر مردم ناتوان عمل میکند.

اما در نظامهای سیاسی که مبتنی بر مردم سالاری است, شهروندان برای اندیشیدن بصورت انتقادی تربیت میشوند. در نظامهای مردم سالار, تربیت در خدمت خلق ارزشهای مدنی و پرورش شهروندان نقاد, فکور, مشارکت جو, فعال, قانونمند, آگاه و بصیری است که ضامن رشد نظام دموکراتیک هستند. در دموکراسی هیچ مرد یا زنی نباید بَرده یا شورشی باشد, بلکه باید شهروند باشد. یعنی فردی باشد که سهم خود و دیگران را نسبت به حکومت بالسویه بداند.

بنابراین, تحقق آرمانهای یک نظام دموکراتیک در برقراری عدالت اجتماعی, قانون گرایی و سعادت بشر, در سایه تربیت انسانهایی فکور و تحلیل گر میسر میشود. مردم در نظام مردم سالار, نباید انسانهایی خنثی در حکومت باشند, بلکه میبایستی شهروندانی باشند منتقد, کنجکاو, جستجوگر و مسئولیت پذیر در مسائل اجتماعی و سیاسی.

نقش تفکر انتقادی در پیشرفت شغلی و حرفه ای:

تفکر انتقادی و مهارتهای آن همچنین امری ضروری و مؤلفة اصلی در اکثر رشته ها و حرفه هاست. در واقع, برخورداری از تفکر انتقادی برای موفقیت فرد در شغل و حرفه خویش گریز ناپذیر است. کمتر حرفه و شغلی را میتوان یافت که نیاز به مهارتهای تفکر انتقادی نداشته باشد. اگر شخصی دارای تفکر انتقادی و تمایلات انسانی بالاتری باشد, بطور طبیعی در محل کار خویش از نفوذ بیشتری برخوردار خواهد بود و در میان همکاران نیز مقبولتر جلوه گر خواهد شد. تفکر انتقادی به افراد کمک میکند تا بمدد دانایی در کارهای خود توانمند و در شغل و حرفه خویش, دارای رفتارهای فراکنشی باشند, در مسائل حرفه یی به تعبیر و تفسیرهای فعال و ماهرانه بپردازند و از طریق ارزیابی شواهد, روابط و اطلاعات در کار حرفه ای خویش تصمیم درستی بگیرند. در حقیقت, از طریق تفکر انتقادی, اشخاص میتوانند با طرح پرسشهای انتقادی و استدلال منطقی در مسائل شغلی خود بطور موفق تصمیم بگیرند.

نقش تفکر انتقادی در مواجهه با اطلاعات فزاینده بشری :

 

داشتن قابلیت تفکر انتقادی در مواجهه با چالشهای فزاینده دنیای اطلاعات نیز بسیار با اهمیت است. آهنگ سریع تغییرات در همه زمینه ها و افزایش مداوم منابع اطلاعات, امروزه افراد را ملزم ساخته است تا بصورت انتقادی بیندیشند.

با انفجار اطلاعات, جهان وارد عصر جدیدی گردیده که دانش بشر را به گونه یی حیرت انگیز افزایش داده است, دانش تولید شده در طول 30 سال گذشته از جمع کل دانش تولید شده در طی هزار سال قبل از آن فراتر رفته است.

انفجار دانش بشری, جهانی شدن و سرعت گرفتن نرخ تغییرات, تحول اساسی را در تعلیم و تربیت افراد جامعه بسوی تفکر انتقادی موجب شده است. اگر چه امروزه استفاده از فناوریهای متنوع مانند رایانه ها, اینترنت و فناوریهای نوین اطلاعاتی و ارتباطی برای جوانان بسهولت قابل دسترسی است, با این حال آنها برای کار اثر بخش در محیطهای مجازی و پیچیدة امروزی, به مهارتهای تفکر انتقادی نیاز دارند. آنها باید قادر باشند برای برقراری ارتباط, همکاری و کار با دیگران در موقعیتهای نامتجانس از روشهای پیچیده شناختی استفاده نمایند.

در واقع امروزه مردم با اطلاعات فزاینده ای مواجه هستند که در رادیو و تلویزیونهای دولتی و شبکه های خصوصی ماهواره یی, در اینترنت, وبلاگ ها و سایتهای مختلف انتشار می یابد, بدون داشتن مهارتهای تفکر انتقادی, مواجه شدن با این حجم بالای اطلاعات, از نظر سیاسی و ا جتماعی بسیار مضر و زیان بار است .

تفکر انتقادی مبنای آموزش و پرورش رهایی بخش :

تفکر انتقادی یکی از مهمترین عناصر آموزش و پرورش رهایی بخش است تا دانش آموزان را برای یک جامعه پویا آماده کند. از دیدگاه بسیاری از نظریه پردازان, آمادگی برای مشارکت در زندگی شهری و مردم سالار, مبنا و اصل بنیادین در تعلیم و تربیت رهایی بخش محسوب میشود. برای آنکه شهروندان بتوانند بر خود حکمرانی کنند, باید دارای اندیشه انتقادی باشند و میبایست مطابق اصول اخلاقی و ارزشهای مدنی تربیت شوند.

نتیجه گیری :

در دنیایی که تحولات سریع و مخاطره آمیز و محدودیتهای مزمن, جزو مشخصه های زندگی آینده بشر شده است, هیچ گزینه یی جز اندیشیدن به صورت انتقادی کارساز نیست. میل و اندیشه انتقادی, یکی از مهمترین ضرورتها برای رویارو شدن با واقعیتهای دنیای مدرن است. یعنی رهایی از تخیلها و اوهام و توسل به اندیشه, عشق و امید.

 

تفکر انتقادی در جامعه, افراد را از حالت انفعالی بیرون می آورد و به آنها مهارتها و تواناییهایی می بخشد تا بجای تقلید کورکورانه از الگوها و پذیرش بی چون و چرای والدین, معلمان, سیاستمداران و رسانه ها, بتوانند با تمسک به تفکر و اندیشه انتقادی در جستجوی حقیقت و دانایی باشند و هرگز از جستجوی حقیقت و کوشش برای درک پدیده های اجتماعی غفلت نورزند. تفکر انتقادی به شهروندان کمک میکند تا در مسائل عمومی, داوری هوشمندانه یی داشته باشند و بطور مردم سالارانه در حل مسائل اجتماعی سهیم گردند.

این مطالب در چندین کلاس صحبت شد . البته به زبان ساده تر و صمیمی تر مطرح شد تا برای دانش آموزان مفهوم باشد . از مثال های عینی هم استفاده شد . و دانش آموزان هم در بحث ها شرکت کردند.

 

مرکز نگهداری از کودکان بی سرپرست و بد سرپرست آزادی

(نگهداری از 20 کودک بی سرپرست و بد سرپرست بین 5 سال الی 8 سال)

 

موسسه خیریه و نیکوکاری زنجیره مهر ماندگار ، به عنوان یکی از فعالیت های اصلی خود، تربیت و تعلیم و نگهداری از فرزندان بی سرپرست و بدسرپرست را در دستور کار خود قرار داده است و از سال 1393 با درخواست از سازمان بهزیستی کشور جهت واگذاری مرکز نگهداری از کودکان و دریافت پروانه فعالیت در این حوزه ، پیگیری های خود را آغاز نموده است و پس از پیگیری مداوم و مستمر ، مرکز نگهداری از کودکان بی سرپرست و بد سرپرست آزادی به این موسسه واگذار شد که از ابتدا با حضور 20 کودک بین 5 سال تا 8 سال این مرکز فعال گردید و اکنون با 13 فرزند به کار خود ادامه می دهد و به تازگی با مذاکره با مرکز ترکمانی ، این مرکز بزودی به سقف ظرفیت خود خواهد رسید.

در این مرکز ، شورای تربیتی و شورای اموزشی که با مدیریت موسسه تشکیل شده است ، در وظیفه ی تلیم و تربیت کودکان به مربیان مرکز همراهی می نمایند. همچنین کودکان مرکز با حمایت خیرین محترم از باشگاه سوارکاری ، تفرجگاه های تفریحی حومه تهران، کلاس های آموزشی ورزشی ، کلاس های سرود و تواشیح و… بهره مند می باشند.

گزارش تصویری:

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اجرای طرح پژوهشی

تدوین شاخص های امنیت اجتماعی

کارفرما: استانداری تهران

 

حاشيه نشيني   در  ايران   :

با توجه به تبعات سوء ناشی از حاشیه نشینی به عنوان یکی از معضلات بزرگ اجتماعی که امروزه عاملی در جهت سقوط افراد در ورطه انحراف و بزهکاری است

حاشیه نشینی به نوعی از زندگی اطلاق می شود که با سه شیوه رایج زندگی یعنی شهری و روستایی و عشایری متفاوت بوده و با ویژگی های اجتماعی و اقتصادی مخصوص به خود که بافت فیزیکی معینی را بوجود آورده با ساکنین بافت اصلی شهر زندگی می کنند گروههای مزبور بیشتر بر اثر نیروهای دافعه خاستگاه چون فقر و بیکاری و کمتر عوامل جاذب شهری از زادگاه خود روستا ، ایل و شهر رانده شده و به شهر های دیگری روی می آورند از آنجاییکه اکثریت این گروهها بی سواد بوده و آمادگی لازم را در جهت جذب در بازار کار شهر ندارند عامل پس ران شهری نیز آنها را ازشهرها رانده و به حاشیه کشانده است .

حاشیه نشینی به عنوان یکی از معضلات بزرگ اجتماعی است مساله این است که به دنبال عواملی چون مهاجرت ، کمی در آمد و… ایجاد می شود . بدین ترتیب که افرادی با شرایط خاص با توجه به جاذبه هایی که بعضی از مناطق به لحاظ ارزانی قیمت زمین و بوم شناسی خاص دارند برای سكونت انتخاب می شوند در صورتی که به لحاظ امکانات کامل و لازم برای انجام یک زندگی متعارف از شرایط مناسب برخوردار نمی باشند . در كنار بحث حاشيه نشيني بايد اشاره اي نيز به « سكونت گاههاي غيررسمي » داشت ، سكونت گاههاي غيررسمي به محل هايي اطلاق مي شود كه به شكل بي ضابطه ي از تجمع مكاني گروه هاي كم درآمد و اغلب مهاجر در نقاط آسيب پذير شهر به صورت خودرو و فاقد مجوز رسمي از نهادهاي قانوني شهر ايجاد مي گردند .

سكونت و زندگي در اين مناطق از منظر افزايش امكان تسري آسيب هاي اجتماعي ـ رواني به خانواده ها از يك سوء و نيز خدشه دار نمودن كرامت افراد و خانواده ها از سوي ديگر مي تواند موجب زمين گير شدن افراد و خانواده ها گردد .

به دليل آنكه سكونت در اينگونه مناطق ، به صونرت غيرقانوني است ، لذا اغلب ساكنان اين مناطق افراد هنجارشكني هستند كه اين امر مي تواند زمينه بروز بسياري از نابهنجاري ها را فراهم آورد و موجب شكل گيري يك بافت اجتماعي ، فرهنگي با شرايط ويژه گردد . از آنجايي كه ايجاد نهادهاي اجتماعي و همچنين ارايه خدمات توسعه اي مي تواند زمينه ثبات و ماندگاري اين مناطق را فراهم آورد ، لذا خدمات رساني در اينگونه مناطق بايد با اتخاذ تدابيري خاص صورت پذيرد ، تا اولاً ساكنان اين مناطق از حداقل امكانات حياتي محروم نگردند و در ثاني زمينه تثبيت اين مناطق تقويت نگردد .

به دليل بافت فرهنگي ويژه در اين مناطق ، ارايه مـؤسـسات فرهنگي وبرنامه هاي تربيتي امري اجتناب ناپذيراست ، پرواضح است كه در اراية اينگونه برنامه ها و فعاليتها نيز بايد توجه داشت كه خدمات اراية شده منجربه تثبيت سكونت در اين مناطق نگردد . بنابرملاحظات مذكور ،امكان ايجاد و تقويت نهادها و زيرساخت هاي فرهنگي به صورت دائم وجود ندارد .

باتوجه به نگرش موجود پيرامون حاشيه نشيني و سكونت گاه هاي غيررسمي ، مسائل و معضلات موجود در اينگونه مناطق و همچنين با عنايت به لزوم برقراري عدالت فرهنگي در ارائه خدمات و تخصيص منابع ، ضروري است كه تدابيري درخصوص ارايه خدمات به ساكنين اين مناطق انديشيده شود از اينرو بايد بادرنظرگرفتن همه جوانب امر ، شيوه اي اتخاذ گردد كه مشتمل براصول ذكر شده باشد .

تاريخچه حاشيه نشيني در ايران  :

شواهد حاکی از این است که سابقه ی حاشیه نشینی در ایران به سالهای 1300 بر می گردد. پدیده حاشیه نشینی از نیمه قرن 19 به شدت توسعه یافت و در سالهای اخیر به بیشترین حد خود رسیده است چرا که پایین بودن در آمد در روستاها و نبودن فرصت های اشتغال در جریان حرکت روستاییان به شهر ها و رشد سریع جمعیت شهری ، کمبود مسکن روزبه روز نمایان تر شده و تعداد جمعیت حاشیه نشینان افزایش یافته است . به دلیل گرانی غیر متعارف زمین شهری در کلان شهرها به خصوص تهران هیچ راهی جز ظهور قارچ گونه و شتابان حاشیه نشین شهری باقی نمی ماند .

حاشيه نشيني  :

اصطلاح حاشيه نشيني يا زاغه نشيني و .. در کشورهاي در حال توسعه به محلات فقير نشيني اطلاق مي‌شود که در اطراف شهرهاي بزرگ به وجود آمده و ساکنين اين مناطق به علل گوناگون نتوانسته‌اند جذب نظام اقتصادي- اجتماعي شهر شده تا از امکانات و خدمات شهري استفاده نمايند.

حاشيه نشينان به کسي گفته مي‌شود که در شهر سکونت دارد ولي به علل گوناگون نتوانسته است جذب نظام اقتصادي شهر شود و از خدمات شهري استفاده نمايد. حاشيه نشينان بيشترافراد مهاجر و روستايي و عشاير و کمتر شهري هستند که اغلب فاقد مهارت لازم شهري و بعضا غيرماهرند اين افراد بيشتر به علت عوامل رانش زادگاه خود افزايش بي رويه جمعيت، توزيع نامتناسب و ناعادلانه امکانات در سطح کشور به بهانه عدم توجيه اقتصادي، عدم حمايت از مشاغل بومي و پايه اي در روستاها و شهرهاي کوچک و از سوي ديگر پديده هاي طبيعي مانند : سيل، خشکسالي، سرمازدگي محصولات کشاورزي، آفات دامي، ناامني و….و به دليل عوامل جاذب شهري زادگاه خود را ترک کرده و به شهرها روي مي آورند آنها به دليل عدم تطبيق با محيط شهري از يک سو و بر اثر عوامل پس ران شهري از سوي ديگر از محيط شهري پس زده مي شوند و به تدريج در کانونهاي به هم پيوسته و يا جدا از يکديگر در قسمتهايي از شهر سکني مي گزينند.

حاشیه نشینی عبارت از وضع زندگی تمام کسانی که در جامعه شهری ساکنند ولی از نظر در آمد بهره گیری از امکانات و خدمات در شرایط نا مطلوبی به سر برند .در واقع کلیه ی کسانی  که از حالت تولیدی گذشته خود بیرون آمده و به صورت مازاد نیروی انسانی در حاشیه شهر ها سکنی می گزینند . حاشیه ، فرهنگ مخصوص به خود دارد و این فرهنگ یک شیوه زندگی است. فرهنگ حاشیه نشینی بازتاب شیوه زندگی طبقات پایین اجتماع است که معمولا فرهنگ فقر شناخته می شود تقریباً اکثر کشورهای جهان اعم از : پیشرفته یا عقب نگه داشته شده دوره هایی از حاشیه نشینی را در شهرهای خود تجربه کرده اند اما مشکل اصلی در کشورهای جهان سوم نهفته است .

ويژگي هاي مناطق حاشيه نشيني  :

از ديدگاه سيمون چپمن (Simon chapman) هشت ويژگي براي مناطق حاشيه نشين مي‌توان نام برد:

1- عموماً غير قانوني هستند.2- غالباً خلق الساعه هستند و از مواد و مصالح مختلف ساخته شده‌اند. 3- معمولاً بوسيله‌ي خود ساکنان احداث شده‌اند.  4- فاقد خدمات شهري مانند راه آسفالته، برق و سيستم دفع فاضلاب هستند. 5- توسعه‌ي آنها بدون برنامه‌ريزي و غالباً به صورت اتفاقي صورت مي‌گيرد. 6- مکان  گزيني آنها غالباً در لبه‌هاي شهري ، حواشي خطوط آهن و بزرگراه ها و يا زمينهاي خالي از سکنه اي که در مجاورت مناطق مرکزي شهرها قرار دارند، صورت مي‌گيرد. 7- معمولاً در مناطق نامناسب شهري (مانند زمينهاي ناهموار حواشي کارخانجات، در مجاورت زمينهاي رها شده و بلا استفاده) تشکيل مي‌شوند.  8- جمعيت متراکم دارند که از خانواده‌هاي پرجمعيت تشکيل شده است.

حاشیه نشینی غالبا از مهاجرین تشکیل می شود که بنا به علل مختلف شهرهای بزرگ را هدف قرار داده اند ولی به دلایل پایین بودن سطح مهارت های فنی و فقدان سرمایه کافی ، قدرت ورود به متن اصلی شهر را نداشته اند و ناگزیر به پذیرش زندگی حاشیه ای شده اند .

مکان گزینی این قبیل اجتماعات ، اغلب در زمین های نا مرغوب و یا اراضی حاشیه ای شهرها و به صورت غیر قانونی صورت گرفته است . فقر اقتصادی ، پایین بودن سطح سواد و بالا بودن میزان جرائم و کمبود خدمات زیر بنایی و مساکن بی دوام از خصوصیات مشترک مناطق حاشیه نشینی به شمار می رود .

دیگر ویژگی های حاشیه نشینی  :

1- منطقه واحدهاي مسکوني رو به ويراني ، فرسوده و با تجهيزات ناقص در حاشيه شهرها

2- تسلط فرهنگ فقر در منطقه

3- جدايي گزيني توده‌اي از مردم روستايي از جامعه شهري

4- شهرک هاي چسبيده به شهر با مواد و مصالح کم دوام ساختماني

5- گوشه‌گيري مردم منطقه از زندگي شهر

6- مهاجرت و سکونت بخشي از مردم روستاها در حاشيه شهرها.

پيامدهاي زيستي حاشيه نشيني در ايران :

آسيب‌هاي اجتماعي، سهم بالايي از وقوع جرم و جرائم در کشور به حاشيه نشينان اختصاصي يافته است، به دليل عدم تطابق هنجاري و نائل نشدن به يک شناخت جامعوي social cognation حاشيه نشنيان و همچنين سطح نازل معيشت اقتصادي اين طبقه جامعوي، social class يک نوع انحرافات نهادينه شده در کنش آنها به چشم مي‌خورد، قاچاق مواد مخدر وجنايت‌هاي مبتني بر هيچ انگاري ارزش‌هاي جامعوي از موارد قابل ذکر هستند. رواج مشاغل کاذب و غير رسمي فقرمفرط اقتصادي و همچنين عدم مهارت فني درميان مهاجران حاشيه نشين ايران،‌ مشاغلي را رواج داده که در متن زيست شهري به وضوح قابل رويست است ، دستفروش قاچاق، کالا، دلالي‌هاي کاذب امروز نه تنها درحاشيه شهر بلکه در متن شهرها نيز نمود تام دارد.

سطح نازل آموزش و پرورش و سواد در حاشيه شهرهاي ايران، آموزش و پرورش به بدوي‌ترين شکل ممکن رواج دارد، به اين معنا که عدم تخصيص بودجه متناسب براي امر آموزش و پرورش اين نقاط جداي از آنکه باعث کم سواد شدن حاشيه نشينان شده است، موجب گرديده که تا فرآيند جامعه پذيري socialization، درميان کودکان و نوجوانان حاشيه‌نشين فرآيندي ناقص و عقيم باشد نقصاني که در رشد بالاي انحرافات جامعوي نمود مي يابد. رابطه‌هاي قومي، اجتماع در دل جامعه رشد مناطق حاشيه‌اي موجب شده است که اجتماعاتي communitys در دل جامعه society رخ عيان کند. در مضرات اين بد ساماني جامعوي همين بس که به واسطه آن آداب شهرنشيني و کنش شهروندي به فراموشي سپرده مي شود و خصايص کنش روستايي که سنخيتي با زيست شهر ندارد، به شاکله عقيدتي زيست شهري مبدل مي‌شود.

عدم برخورداري از بهداشت و امکانات درماني ،تراکم بالاي جمعيتي در کنار فقدان امکانات شهري باعث شده که از لحاظ بهداشتي مناطق حاشيه‌اي شهرها در وضعيت وخيمي به سر ببرند. آمار بالاي بيماري‌هاي واگيردار و بيماري‌هاي پوستي و گوارشي گواهي بر اين مشکل عمده مناطق حاشيه‌اي شهرهاي ايران است.

علل ه حاشیه نشینی  :

1-  فقر

2-  بیکاری

3-  جمعیت زیاد

4-  خشکسالی

5-  مهاجرت

6-  نابرابری اجتماعی

7-  بیسوادی

8-  در آمد کم

9-  جنگ و…

انحراف : رفتار به تنهایی انحراف خوانده نمی شود . مگر اینکه با تعریف انحراف قابل انطباق باشد . هوارد بکر از جامعه شناسان معاصر می گوید منحرف کسی است که بر چسب جرم با موفقیت به او زده شود . رفتار انحرافی رفتاری است که مردم آن را انحراف تعریف کنند .

رفتار انحرافی رفتاری است که به طریقی به انتظارات رفتاری مشترک یک گروه خاص سازگاری ندارد و دیگراعضای جامعه آن را ناپسند می دانند در واقع هر جامعه از اعضای خود انتظار دارد از ارزش ها و هنجارها تبعیت کنند . اشخاصی که براساس این ارزشها رفتار کنند سازگار و همنوا و اشخاصی که برخلاف آن رفتار کنند ناسازگاری ناهموار خوانده می شوند .

به پاره ای از رفتارهای انسانی که برخلاف هنجارها و قوانین اجتماعی می باشد جرم تلقی می شود و انحراف اجتماعی می گویند .

معمولا حاشیه نشینان جزء تهی دستان جامعه هستند اما همه تهی دستان بزهکار نیستند چرا که بخش قابل توجهی از تهی دستان روستا نشین عادی هستند و کمتر با مسئله گرانی زمین شهری مشکل دارند .

حاشیه نشینی : یک چالش اجتماعی  :

رشد جرائم در جامعه سير فزاينده اي به خود گرفته وبا توجه به جوان بودن جمعيت، ميزان بيکاري، مشکل مسکن و ازدواج اين روند رو به گسترش است. روشن است که معضل بيکاري بيشتر گريبان مناطق پرجمعيت و فاقد رشد اقتصادي را مي گيرد که در اين ميان روستاها به دليل ميزان زاد و ولد بالاتر و امکان اشتغال زايي کمتر در بخش کشاورزي بيشتر مهاجرفرست هستند. بخش اعظم مهاجران روستايي وشهرهاي کوچک براي سکونت ناگزير از انتخاب مناطق ارزان و فاقد امکانات رفاهي هستند که اين شرايط در مناطق حاشيه نشين و فقيرنشين متمرکز است با اين مقدمه ارائه تعريفي از حاشيه نشيني ضروري است.

حاشيه نشيني، نوعي از سکونت است که در آن افراد در مناطق مجاور شهر اقامت دارند واز حداقل امکانات وخدمات بي بهره اند البته بايد گفت قيد مجاور شهر در مواردي نقض ميشود به اين دليل که شهرکهاي اقماري در نواحي مجاور شهر باعث مي شود حاشيه نشين ها بين نواحي شهري جاي گيرند به اين ترتيب آنچه مي ماند فقدان برخورداري از حداقل امکانات و خدمات شهري براي ساکنان اين مناطق است اين امر باعث مي شود برخي مناطق درون محدودهٔ جغرافيايي شهر جزئي از حاشيه نشين ها تلقي شود شايد چنين گفته اي در نظر اول نادرست و در تضاد با تعريف فوق قرار گيرد اما اگر خدمات و امکانات شهري را چيزي وراي جنبه هاي مادي (آب ، برق، جاده و …) بدانيم صحت اين ادعا روشن مي شود.

▪براساس مقدمه فوق ميتوان گفت: حاشيه نشيني عمر چندانی ندارد. در واقع دیرزمانی از آن ایام نمی گذرد که فقرا و اغنیاء در منازلی چسبیده به هم سکونت داشتند و صرف زندگی در یک محله نشانه ای از ثروت ، پایگاه اجتماعی وسایر شاخصهای برتری فرد نسبت به سایرین نبود آنچه حاشیه نشینی را به صورت یک مشکل اجتماعی شدید درآورد، اصلاحات ارضی ، اصلاحات ناشی از هراس امریکا از انقلابات دهقانی بود که بسیاری از کشورهای جهان سوم را فراگرفته بود مطابق این نظریه با اجرای اصلاحات ارضی چند هدف تأمین میشد اولاً از میزان تجمع نیروهای بالقوه انقلابی و در مناطق روستایی کاسته می شد و بدینگونه خطر اعتراض و شورش رعایای فاقد زمین از بین میرفت در عین حال این نکته نیز اهمیت داشت که چهره حکومت دست نشانده تا حدی بزک شود واشکال شدید و خشن بهره کشی منافی این امر بود با توجه به اینکه دیرزمانی بود شیوه تولید ارباب و رعیتی به عنوان یک شیوه غیرانسانی در جوامع غربی محکوم شده بود لزوم اجرای چنین اصلاحات هدایت شده ای آشکارتر میشود .

▪دوم اینکه : تولیدات صنایع کشاورزی نیاز به بازار داشت و وجود عده زیادی رعیت به عنوان تأمین کنندگان تقریباً رایگان نیروی کشاورزی با این امر همخوانی نداشت هرچه از نیروی کار در این بخش کاسته می شد نیاز به ادوات کشاورزی پیشرفته افزایش می یافت و این وضعیت مطلوب صنایع غربی تولید کننده چنین ادواتی بود .

▪سوم اینکه : صنایع مونتاژ و مصرفی شهرها از یک سو نیاز به کارگر داشت ( که بنابر ماهیت این صنایع کارگران غیرتخصصی هم این نیاز را برآورده میکردند از سوی دیگر همین صنایع یک بازار مصرف وسیع می خواست که با ماهیت خودکفایی جامعه روستایی هماهنگ نبود به هر حال با اجرای قانون اصلاحات ارضی بخش عظیمی از ساکنان روستا که به نحوی با اقتصاد روستایی و کشاورزی فعال بودند، کار خود را از دست دادند و با تشکیل شرکتهای زراعی (که از سوی رژیم ترویج و حمایت می شد) این روند سیر فزاینده ای یافت، در کنار این موضوع جاذبه های کار در نواحی شهری بود به طوری که کارهای غیر مولد نظیر فروش بلیط های بخت آزمایی، دست فروشی، واکسی و …. درآمدی چند برابر یک کشاورز داشت که با هزار مشقت بر روی زمین کار میکرد و معلوم نبود محصول تولیدی او خریداری داشته باشد چرا که سیل محصولات کشاورزی مانند برنج، گندم، جو، پیاز و غیره به کشور سرازیر بود .

این عوامل در کنار هم باعث آغاز سیل مهاجرت از سوی نواحی روستایی به نواحی شهری خصوصاً مراکز استانها و تهران شد از این زمان است که پدیده حاشیه نشینی به صورت یک معضل جدی مطرح میشود سیل مهاجران فاقد توانایی تهیه مسکن متناسب با شهر بودند از آنجا که این مهاجرت بدون برنامه ریزی و به صورت خودبخودی بوده بخش مسکن با مشکل مواجه شد اجاره مسکن به نحو سرسام آوری بالا رفت و این مشکلی است که تاکنون نیز دوام یافته است اما مهاجران باید به نحوی سکونت میکردند که با وضعیت مالی آنان نیز تناسب داشته باشد و طبق همین اصل ساده تناسب مالی، نواحی مجاور شهرها مناسب ترین محل بود با این مقدمه نسبتاً طولانی وارد جزئیات زندگی حاشیه نشینها میشویم واین کار با تقسیم زندگی آنها به اجزایی مانند مسکن می شود البته همانطور که خواهیم دید این تقسیم بندی برای سهولت کار است و پاره ای موارد وضعیت اشتغال ، یا وضع مسکن است که تعیین کننده نوع کار می باشد و همچنین در سایر موارد این امر صادق است .

مسکن  :

با توجه به توان مالی اندک ، سطح سواد و تخصص مهاجران ، وضعیت مسکن ویژگی خاص خود را دارد .البته همانطور که گفته شد حاشیه نشین ها یک طیف را تشکیل می دهند و از لحاظ وضع مسکن برخی از آنها در آلونکهایی زندگی می کنند که مصالح آن با توجه به محیط عبارتند از :قوطی های حلب ، انواع بشکه ،لاستیک کهنه ،ماشین و سایر مواد اسقاطی که به نحوی امکان استفاده از آنها در ساخت سرپناه وجود دارد پارهای دیگر ضمن استفاده از مصالح مرسوم در دستیابی به خدمات شهری با مشکل مواجه می شوند همین ویژگیها باعث نامگذاری تعدادی از این حاشیه نشین ها شده است که اسامی حلبی آباد ، حصیرآباد، شیلنگ آباد و غیره (در شهرستان اهواز) بر همین مبناست، تأمین زمین مورد نیاز یک موضوع مناقشه انگیز دیگر است.

معمولاً زمین هایی که اختصاص به تخلیه زباله و نخاله های ساختمانی دارند و یا به دلیل صعب العبور بودن و پستی و بلندیهای متعدد فاقد کاربری مسکونی هستند مطلوب حاشیه نشین ها است ولی عامل تعیین کننده مجاورت آن با شهر است.

اشتغال  :

ساکنان حاشیه نشین ها ، به دلیل وضعیت خاصی که دارند ، قریب به اتفاق در مشاغل سطح پایین بوده و به اصطلاح پست انجام وظیفه می کنند . اهمیت این نکته در این است که برخی نظریه پردازان مشکلات حاشیه نشین ها را به میراث روستایی آنها نسبت می دهند درحالی که نسل دوم و سوم حاشیه نشینان نیز به دلیل وضعیت خاص آموزشی ، عمومی و عدم دسترسی به آموزش حرفه ها از دستیابی به جایگاه خاص خود محروم میشود و در واقع بافت شهری همیشه با آنها به عنوان یک عامل خارجی مقابله کرده و سعی در دفع آنها (و نه جذب وحل آنها) دارد. در اینجا یک بار دیگر بر در هم تنیدگی عوامل مورد بررسی تأکید میشود چنانکه می بینیم وضعیت اشتغال ، مسکن و آموزش و سایر موارد به گونه ای به هم مربوطند و کشیدن خط بین آنها تنها برای سهولت کار است وگرنه در عالم واقعیت اینها دانه های یک زنجیره متصلند . مشاغل نمونه فوق از این قرارند : تجزیه زباله ها، جمع آوری ضایعات، کارگر ساختمانی، راننده(بدون ماشین) راننده (مالک وانت) ، قصاب کشتارگاه، چوبدار، اجاره دار زمین کشاورزی، برقکار ماشین، لوله کشی و غیره.. به عنوان مثالی از زیر مجموعه های اشتغال و بهداشت تجزیه زباله ها مطرح میشود که به دلیل عدم رعایت جنبه های بهداشتی در این کار باعث ایجاد انواع بیماری های پوستی و عفونی در افرادی می شود که با زباله سروکار دارند. ولی در عین حال تأکید میشود چنانچه این کار مطابق اصول بهداشتی و به گونهای منظم انجام شود فعالیتی مولد می باشد زیرا از طریق برگرداندان برخی مواد زائد به چرخه مصرف هم به سلامت محیط زیست کمک شده و هم به اقتصاد ملی کمک میشود. از دیگر پدیده های قابل طرح وجود کارگاه آسیاب پلاستیک های کهنه است که ضمن لزوم فعالیت آنها باید تحت نظارت بهداشتی قرار گیرند.

بهداشت  :

شرایط بهداشتی حاشیه نشین ها به شدت متأثر از موقعیت جغرافیایی آنان است. حاشیه نشینانی که اکنون در محدوده شهری قرار گرفته اند، دارای آب، برق، شبکه فاضلاب ( حداقل به صورت کانال روباز) و از خدمات آموزشی هستند. گرچه رغبت چندانی به استفاده از آن ندارند و این یکی از وجوه اشتراک آنان با مناطقی است که خدمات آموزشی وجود ندارد . اما حاشیه نشینانی که در نواحی مجاور شهر زندگی می کنند از بسیاری امکانات (حداقل به صورت رسمی ) محرومند .فاضلاب در جویهای روباز که به صورت خود به خودی مسیری مییابد ، جریان دارد. این امر باعث شیوع بیماریهای انگلی میشود که به شدت بین حاشیه نشینان رایج است واین یک وجه اشتراک بین ساکنان حاشیه نشین ها با روستاها است  در برخی مناطق حاشیه نشین ها به خدمات لوله کشی دسترسی دارند ولی عمدتاً به طریق قاچاق و غیررسمی از آب استفاده می کنند که علت را میتوان در بی میلی ارگانهای ذیربط به ارائه خدمات یا ناتوانی اهالی حاشیه نشینها از خرید چنین خدماتی جستجو کرد. در برخی مناطق حاشیه نشین خدمات بهداشتی و درمانی رسمی وجود دارد اما به دلایلی حاشیه نشینها تنها به عنوان آخرین راه حل به آنها مراجعه می کنند. مصرف شوینده ها و مواد تمیز کننده در این مناطق به شدت پایین است . بسته به توانایی مالی ساکنان حاشیه نشین ، شرایط توالت ها تفاوت دارد. به طوری که در یک مورد توالت به ارتفاع ۵۰ سانتیمتر از کف کاشي بود. اما اکثراً با مصالح موجود از قبیل بلوک، آجر و سنگ چین فاقد ملات و در یکی دو مورد صرفاً اطراف آن را با گونی محدود کرده بودند ضمن اینکه کف آن از چوب بود از آنجا که اکثر مناطق حاشیه نشین از خدمات شهرداری بی بهره اند زباله ها به تناسب وضعیت در اطراف جاده رها میشود و یا در یک چاله بزرگ انداخته شده و یا صرفاً در یک محوطه انباشته میشود . در برخی مناطق که تعداد احشام نگهداری میشود زباله ها به یک منبع آلوده کننده دائمی بدل می شوند و حیوانات موذی (از قبیل موش) آنجا را به صورت جولان گاه خود درآوردند.

بهداشت غذایی نیز جدای از این مقوله نیست مثلاً در یکی از حاشیه نشینها هر روزه فروشندهای یک گونی حاوی ضایعات کشتارگاه را به فروش میرساند که علاوه بر فقدان ارزش غذایی نحوه عرضه و حمل و نقل آنها نیز به گونهای است که باعث انتقال بیماری میشود.

تراکم جمعیت  :

در زمینه تراکم جمعیت درنواحی حاشیه نشین به دو مطلب باید توجه کرد اولاً میزان رشد جمعیت در سطح کل کشور بالاتر از میانگین جهانی است و این امر علیرغم موفقیت های اخیر در کنترل جمعیت هنوز هم صادق است دوم اینکه رشد جمعیت در نواحی روستایی همیشه بیشتر از مناطق شهری است و حتی در کشورهایی مانند چین که مسئله کنترل جمعیت را به صورت دقیق و متمرکز پیگیری می کنند نیز صدق میکند و از جمله مشکلاتی است که این کشور با آن مواجه می باشد وقتی این واقعیت ها را مورد توجه قرار دهیم .

مشاهده خانوارهای پرجمعیت چندان تعجب برانگیز نخواهد بود واین یک واقعیت است به این ترتیب با یک تراکم جمعی روبرو هستیم که بالقوه مشکل زا است گروههای خودجوش ، نوجوانان در این محلها شکل میگیرند که بالقوه تمایل به کج روی اجتماعی دارند. این جمعیت متراکم در خود تضادهای نژادی و قومی دارند لیکن در زمینه مقابله با تخریب مسکن و سایر مشکلات عمومی متحد عمل می کنند و نیز در فقرعمومی اشتراک کامل دارند. همچنانکه در بخش بهداشت گفته شد ساکنان حاشیه نشین ها حتی در صورت وجود امکانات بهداشتی تمایل چندانی به استفاده ندارند و این امر به خصوص در مورد پیشگیری از بارداری صادق است که  چندان مورد توجه نیستند. تراکم جمعیت از یک بعد دیگر نیز قابل بررسی است . بیتوته کردن ۱۰ الی ۱۲ نفر در یک اتاق مشکلات خاصی را با خود به همراه دارد ویک پیش بین عمده برای بلوغ جنسی پیشرس ، زنای با محارم و انحرافات جنسی است. از دیگر موارد مشکل ساز مشاهده والدین در حین استعمال مواد مخدر است که هم آثار مستقیم (استنشاق دود) و هم آثار غیرمستقیم (الگوگیری از والدین ) بر رفتار گرایش به مواد مخدر جوانان دارد.

خدمات اجتماعی و رفاهی  :

میزان خدمات اجتماعی (شامل خدمات شهرداری ، مراکز تفریحی، آموزشی، بهداشت و آب و برق) در این مناطق فوق العاده محدود است به استثنای موارد محدود واحدهای آموزشی و بهداشتی چنین خدماتی وجود ندارد وانشعابات آب و برق عمدتاً قاچاق است چنان که پیشتر گفته شد بی رغبتی و بی اعتمادی نسبت به ارائه دهندگان خدمات وجود دارد و این امر می تواند ریشه های روانی و اقتصادی داشته باشد. اصولاً ساکنان حاشیه نشین ها به غریبه ها با بی اعتمادی و سوءظن نگاه می کنند و این تجربه ای است که طی سالها و شاید از نسل قبل به ارث برده اند زیرا هر کس پیش آنها آمده، یا پیامی برای تخریب سرپناه آورده و یا از اخذ پول صحبت کرده و این ذهنیت همواره بین آنها وجود دارد. یکبار دیگر تأکید میشود حاشیه نشین ها از بابت برخورداری از خدمات اجتماعی نیز یک دست نیستند و برخی مناطق حتی امکانات ارتباط تلفن هم وجود دارد و در بعضی دیگر انشعابات آب از فاصله چند صد متر و شیلنگ های پلاستیکی به محل آورده شده است.

وضعیت آموزشی  :

با تفکیک این موضوع به دو جزء آموزش عمومی و حرفه ای به بررسی آن میپردازیم علت این تفکیک علی رغم این واقعیت که هیچ واحد آموزش حرفهای در حاشیه نشینها وجود ندارد تأکید بر اهمیت آموزش حرفه ای است . میزان ترک تحصیل ، افت آموزشی، مردودی و تجدیدی در حاشیه نشینها به مراتب بالاتر از سطح عمومی کشور است پسران به دلیل نیاز خانواده به تأمین معاش خیلی زود مدرسه را ترک می کنند به طوری که در کلاسهای آخر دبستان میزان شاگردها خیلی کمتر از سال های اول است دختران نیز به دلیل مسائل اعتقادی، ارزشی و قومی یا اصلاً به مدرسه نمی آیند یا خیلی زود در مقطع دبستان ترک تحصیل می کنند.

اکثر جوانان حاشیه نشین اعتقاد دارند که درس فایده ای ندارد و باید زودتر کاری دست و پا کرد به عنوان مصداقی برای حرف های خود هم چند نفری را مثال می زنند که دیپلم گرفتند ولی نتوانستند کاری مناسب پیدا کنند. با وجود تفکیک دو جزء آموزش عمومی و حرفهای تأکید می شود که در این زمینه کاری در حاشیه نشین ها انجام نشده است و این وضع جای تأمل دارد. زیرا اگر قرار باشد کاری اصولی انجام گیرد تلاشی در جذب ساکنان حاشیه نشین در فعالیت های شهری ( خدمات و تولیدات شهری) از کانال آموزشی حرفه ای می گذرد در بخش راهبردها توضیح بیشتری در این مورد ارائه می شود .

تأثیر حاشیه نشین ها برای امنیت شهری  :

با توجه به شرایط فوق ، حاشیه نشین ها جزء مناطق مستعد ارتکاب جرم هستند ، فقدان نظارت امنیتی کافی وجود تعداد زیادی افراد نیازمند و بیکار ، سطح پایین سواد ، فقدان روشنایی کافی در معابر و وضعیت جغرافیایی بعضی مناطق همه باعث می شود مجرمین به راحتی در آنجا پناه گیرند و تا زمانی که این عوامل زمینه ساز وجود داشته باشد این مناطق بالقوه جرم خیز خواهند ماند . جوانان حاشیه نشین با فرهنگ ویژه روزها عازم مرکز شهر می شوند تا کاری دست و پا کنند . با توجه به فقدان تخصص و آموزش کافی ، عمدتاً به کار دست فروشی ، پهن کردن بساط، سیگار فروشی ،کار در میدان تره بار و … می پردازند و به این ترتیب به صورت زائدهٔ فعالیت های شهری در می آیند . این مشاغل غیر تخصصی و زائد خود به عنوان یک عامل سوق دهنده بسوی جرم عمل می کنند . به عنوان مثال در یک مطالعه مربوط به مشاغل افراد معتاد ، همهٔ افراد نمونه مشاغل کاذب و غیر تخصصی داشتند . از دیگر جرائم مطرح در حاشیه نشین ها وجود دارد منکراتی است که به دلیل بروز بیماری های تناسلی و ایدز ، اهمیت خاص دارد.

حاشيه نشيني در تهران

در كشور درحال توسه اي چون ايران اين بحران اهميت بيشتري مي‌يابد. ايران به عنوان شانزدهمين كشور پرجمعيت جهان طي سالهاي 1335-1380 جمعيتش 3/6 برابر افزايش يافته است. اين افزايش انفجاري جمعيت به خصوص در مناطق روستايي مهاجرت را به‌همراه داشته‌ است. از آنجا كه در كلان شهرهايي همچون تهران قيمت خريد مسكن و اجاره‌بها بالاست، پس هيچ راهي جز ظهور نواحي حاشيه‌اي برجا نمي‌ماند. گزارش اقتصادي سازمان ملل تأكيد مي‌كند كه حاشيه نشيني يك معقوله‌ي جمعيت شناسي شهري نيست، بلكه پديده‌اي اقتصادي- اجتماعي است و پرداختن به آن در برنامه‌هاي توسعه بايد مورد توجه باشد.

  • در ايران اولين اجتماع آلونك نشين در شهر تهران و در سال 1311 شكل گرفته است. زمانيكه سرمايه داري درايران نفوذ كرده‌بود همزمان با استقرار حكومت رضاخان بود. در زمان رضاخان آمريكا در نظام اقتصادي ايران نقش به سزايي داشت.
  • ايران به عنوان صادر كننده مواد اوليه به قطب‌هاي مركزي و واردكننده كالاهاي مصرفي و صنعت مونتا‍ بود.به دنبال اين صنعتي شدن ظاهري كشور و از بين‌رفتن محصولات كشاورزي حركت جمعيت به‌شهرها به‌خصوص تهران آغاز شد. از طرفي‌رضاخان به‌دليل اقداماتي كه انجام مي‌داد باعث فروپاشي شهر و روستا گشت. از جمله‌اقدامات او تغييرات وسيع كالبدي در سطح شهر تهران بود كه باعث شد روستاييان براي كسب امكانات رفاهي به تهران مهاجرت كنند.از ديگر اقدامات او اصلاحات اراضي بود كه باعث فروپاشي فئودال سابق شد، بدون اينكه سيستم مناسب ديگري جايگزين آن شود.

با افزايش ميزان مهاجرتآ ان آنجا كه مسكن به‌اندازه كافي نبود و تقاضا براي آن بالا رفت، قيمت مسكن افزايس يافت.

اين تقاضاي شديد از يك طرف و فكر صاحبان زمين‌هاي غير شهري مبني بر كسب سود، سبب شكل‌گيري نواحي حاشيه‌اي شد.

  • جمعيت انبوهي كه در شهرها، شهرك‌ها و آبادي‌هاي اطراف تهران و مناطق فقير نشين داخل تهران زندگي مي‌كنند و با رشد بي‌رويه افزايش مي‌يابد، در واقع اغلب همان كساني هستند كه در مقابله با محدوديت پيش‌گفته عدم توانايي مالي در تهيه مسكن در داخل محدوده شهر تهران با مشكلات ديگر در محل سكونت قبلي، مسكن خود را به‌خارج از محدوده يا مناطق حاشيه‌اي داخل شهر منتقل كرده‌اند و در عمل بايد جزئ جمعيت شهر تهران به شمار آيند.

چرا كه هيچ يك از اين محلات، آبادي‌ها، شهرك‌ها و حتي‌ شهرهايي كه جمعيت آنها به سرعت رشد مي‌كنند مانند: محله‌هاي فقير نشين داخل شهر جاذبه‌اي جزئ مجاورت با شهر تهران را ندارند كه البته وجود رفاه نسبي، تفريح و سرگرمي، براي مردم بوي‍ه جوانان از عوامل مهم جذب كننده در شهرهاي بزرگي چون تهران بوده‌است.

افزايش جمعيت شهر تهران و به همرام آن گسترش فيزيكي شهر و اضافه‌شدن فواصل شهر، ارائه خدمات را مشكل و گران كرده و مسائلي نظير كمبود، گراني، نامناسب و غير بهداشتي و بالاخره فرسوده بودن مسكنآ كمبود آب و برق، تلفن، كمبود فضاي سبز، آلودگي و ترافيك، كمبود فضاي آموزشي،كمبود امكانات پزشكي و دهها مشكل ديگر را به‌وجود آورده است.

بايد خاطر نشان كردكه افزايش جمعيت در خارج از محدوده خدماتي كه بطور مستقيم و در موارد غير مستقيم از خدمات شهري استفاده مي‌كنند باعث شده اين مشكلات از عمق وسعت بيشتري برخوردار گرديده و مشكل جديدي را در زندگي شهري بوجود بياورد كه ما از آن تحت عنوان حاشيه نشيني ياد مي‌بريم.

اقدامات انجام شده كلان و خرد:

  • سعي در ايجاد مساكن ارزان قيمت تحت عنوان مسكن مهر، در دولت نهم و دهم و دولت‌هاي قبلي تحت عناوين ديگر و واگذاري زمين‌هاي دولتي به شكل زمينهاي دولتي و … اقداماتي با مشاركت وزارت مسكن و شهرسازي باك مسكن صورت گرفته اما هنوز بسيار جزئي است و حل مشكل اقدامات عظيم‌تير را ايجاب مي‌كند.
  • با داشتن برنامه‌ريزي صحيح و اصولي مي‌توان به راه حل مناسب مورد (1) اشاره شده فوق دست پيدا كرد. چرا‌كه روش غيراصولي متداولي كه در سالهاي 1358 و 1360 كه به عده كثيري از مردم خانه‌هاي منتسب با شرايط بسيار نامناسبي داده شد اما همين روند باعث شد مهاجرت‌هاي بيشتري از روستا به‌اميد آسان صاحب‌خانه شدن صورت گرفته كه در نتيجه آمار حاشيه نشين‌ها حتي رشد صعودي پيدا كرد.
  • كمك به ايجاد صنايع دستي در‌آمدزا در ميان روستائيان اين عمل توسط كميته امداد در روستاها انجام مي‌گيرد اما بدليل كمبود بودجه اين ارگان چندان قابل توجه و چشمگير نيست.
  • در راستاي تهيه و تدوين و اجراي برنامه‌هاي عملياتي فرهنگي‌و اجتماعي با رويكرد و هدف جلوگيري و كاهش آسيب‌هاي اجتماعي و عدم توسعه ناهنجاري‌ها و گسترش و رسوخ آن در كلان‌شهرها.
  • تهيه، تدوين اجراي برنامه‌هاي انتظامي با رويكرد فرهنگي در قالب طرح امنيت اجتماعي.

اهم اقدامات انجام شده در سال 1391 و 1392:

  • بازديد ميداني از كليه مناطق حاشيه نشين سطح استان طي 25 جلسه و با حضور مديران استاني‌ذي ربط و بازشناسي و تشكيل بيش از 15 كارگروه ذيل كارگروه فرهنگي و اجتماعي استان وي‍ه هر شهرستان.
  • تصويب تعداد 30 مصوبه در كارگروه فرهنگي اجتماعي.

وکلام آخر

مهمترین راهکارها جهت  حل مسئله حاشیه نشینی:

باید گفت راه حل مشخصی در مورد کاهش فقر شهری و حاشیه نشینی وجود ندارد. اقداماتی که در این زمینه در این جامعه صورت می گیرد به شرایط آن جامعه بستگی خواهد داشت. در زیر به نمونهای از مهمترین راهکار ها اشاره شده است.

بهسازی و سامان دهی مناطق فقیر نشین موجود  و ارائه  خدمات  اولیه  شهر از قبیل آب،برق و سایر تسهیلات زیربنایی. برای کسب موفقیت در این زمینه ابتدا لازم است که این مناطق اولویت بندی شوند.برای این کار باید اطلاعات کامل و جامعی از وضیعیت اقتصادی- اجتماعی ،زیست محیطی و خصوصیات فزیکی ،و بهداشتی ساکنین این نواحی جمع آوری شود.

محیط اجرایی و سیاسی یک جامعه نیز می تواند مؤثر باشد . با تأکید بیشتر براجرای طرح های مشارکتی می توان تا حدی ای معضل را حل نمود . استفاده از تواناییها و قابلیت های محلی در جهت ایجاد امنیت ،آرامش و فراهم نودن امکانات مادی و رفاهی  مسلما مشارکت اجتماعی ساکنین و مشارکت گسترده خود مردم در روند توسعه نقش را ایفا می کند

تشویق بخش خصوصی جهت سرمایه گذاری در زمینه مسکن سازی به منظور حل مشکل اقتصادی اقشار فقیر و حمایت نظام سیاسی حاکم  از این سرمایه گذاری نیز می تواند مؤثر باشد.

بازنگری طرح های جامع و تفضیلی با منظور پیش بینی فضا های  مناسب برای تولید مسکن کوچک ،مقاوم و ارزان قیمت که این فضا ها می تواند در داخل بافت  شهری به صورت بلند مرتبه سازی  یا رد حاشیه شهر  به صورت برنامه ریزی و هدایت شده  تأمین شود.

انتقال تعدادی از ادارات و وزار خانه های دولتی به بیرون از شهر تهران و جلوگیری از ایجاد صنایع جدید در شهر از ورود نیروی کار جدید به شهر می کاهد.

کنترل جریان مهاجرت به شهر و اسکان مهاجران در داخل بافت یا حاشیه شهر به صورت قانونمند راهکار مناسب دیگری است که نباید از آن غفلت نمود . برای کاهش مهاجرت نکات زیر ضروری است:

  • ایجاد تعادل و توازن در توسعه شهری و روستایی،شناخت امکانات بالقوه روستا و اهمیت دادن به آنها ،فراهم آوردن امکان رشد تحصیلی در روستا ،ارزش دادن به فعالیت های کشاورزی و حمایت نظام حاکم از روستا رسیدگی و گسترش عدالت اجتماعی به روستاها و شهر های کوچک و ایجاد تعادل در نقاط مختلف  از نظر فرهنگی ، بهداشتی و اقتصادی.

جمعيت انبوهي كه در شهرها ، شهركها و آباديهاي اطراف تهران و مناطق فقيرنشين داخل تهران زندگي مي كنند وبا رشد بي رويه اي افزايش مي يابد، درواقع اغلب همان كساني هستند كه درمفابله با محدوديتهاي پيش گفته، عدم توانايي مالي در تهيه مسكن درداخل محدوده شهر تهران يا مشكلات ديگر در محل سكونت فبلي، مسكن خود را به خارج از محدوده يا مناطق حاشيه اي داخل شهر منتقل كرده اند و در عمل بايد جزء جمعيت شهر تهران به شمار آيند .

چرا كه هيچ يك از اين محلات، آباديها، شهركها و حتي شهرهايي كه جمعيت آنها به سرععت رشد مي كنند مانندمحله هاي فقير نشين داخل شهر جاذبه اي جز مجاورت با شهر تهران ندارند كه البته وجود رفاه نسبي، تفريح و سرگرمي براي مردم بويژه براي جوانان از عوامل مهم جذب كننده در شهرهاي بزرگي چون تهران بوده است.

افزايش جمعيت شهر تهران و به همراه آن گسترش فيزيكي شهر واضافه شدن فواصل شهري، ارائه خدمات را مشكل و گران گرده و مسائلي نظير كمبود، گراني، نامناسب و غير بهداشتي و بالاخره فرسوده، بودن مسكن ، كمبود آب وبرق، تلفن، كمبود فضاي سبز ، آلودگي و ترافيك . كمبود فضاي آموزشي، كمبود امكانات پزشكي و دهها مشكل ديگر را به وجود آورده است.

بايد خاطرنشان كرد كه افزايش جمعيت در خارج از محدوده خدماتي كه به طور مستقيم و درموارد غير مستقيم از خدمات شهري استفاده مي كنند باعث شده اين مشكلات از عمق و وسعت بيشتري برخوردار گرديده و مشكل جديدي را در زندگي شهري بوجود بياورد كه ما از آن تحت عنوان حاشيه نشيني  نام مي  بريم.

طبق براورد دبیر خانه سازمان ملل متحد ،حصیر آباد و حلبی آباد ها بطور متوسط با ضریب 15% در سال توسعه می یابند که این ضریب تقریباً 4 برابر رشد شهر هاست.

بطور متوسط حدود 33% جمعیت شهر های بزرگ بصورت حاشیه نشینی و زاغه نشینی زندگی می کنند.

بنابر گزارش 1981 سازمان ملل متحد از هر پنج شهر نشین کشور های در حال توسعه دو تن زاغه نشین بوده اند این مقدار 40% جامعه آنان را شامل می شود.

اگر هيچگونه تغيير مهمي در سياستهاي اين كشورها بوجود نيايد. اين رقم درسال 2000 به 62 درصد رسيده است. درحال حاضر نيز 50% از افراد كشورهاي در حال توسعه زاغه نشين هستند.

اقدامات انجام شده کلان و خرد:

  • سعي درايجاد مساكن ارزان قيمت به شكل زمينهاي دولتي و .. اقداماتي با مشاركت وزارت مسكن و شهرسازي و بانك مسكن صورت گرفته اما هنوز بسيار جزئي است وحل مشكل . اقدامات عظيم تري را ايجاب مي كند.
  • با داشتن برنامه ريزي صحيح واصولي چرا كه با عنايت به روش غير اصولي متداول درسالهاي 1358 و1360 به عده كثيري از اين افراد خانه هاي مناسب با شرايطي بسيار نامناسب داده شد اما همين روند باعث شد مهاجرتهاي بيشتري از روستا به اميد آسان صاحب خانه شدن صورت گرفت كه در نتيجه آمار حاشيه نشين ها حتي رشد صعودي پیدا كرد.
  • كمك به ايجاد صنايع دستي در آمدزا در ميان روستائيان : اين عمل توسط كميته امداد در روستاها انجام مي گيرد اما به دليل كمبود بودجه اين ارگان چندان قابل توجه و چشمگير نيست.
  • كنترل جمعيت در روستاها كه با كمك وزارت بهداشت و درمان انجام مي گيرد و فعاليتهاي زيادي هم در اين مورد انجام شده، حتي گروههاي آموزشي وزارت بهداشت مناطق حاشيه اي درشهرها را زير پوشش قرار داده و آمارها هم نشان دهنده كاهش مواليد مي باشد اما اين مقوله  به نظر بنده هنوز نياز به فعاليتهاي عظيم تري دارد.
  • در راستای تهیه وتدوین و اجرای برنامه های عملیاتی فرهنگی و اجتماعی با رویکرد  دو هدف جلوگیری و کاهش آسیب های اجتماعی و عدم توسعه ناهنجاریها و گسترش و رسوخ آن در کلان شهر ها
  • تهیه و تدوین و اجرای برنامه های انتظامی با رویکرد فرهنگی در قالب طرح ارتقاع امنیت اجتماعی

اهم اقدامات انجام شده  در سال 1391

  • بازدید میدانی از کلیه مناطق حاشیه نشین سطح استان طی 25 جلسه و با حضور مدیران استانی ذی ربط و با زرسین
  • تشکیل بیش از 15 کارگروه ذیل کارگروه فرهنگی و اجتماعی استان ویژه هر شهرستان

جمع بندی  :

از آنجا که حاشیه نشینی خاص کشور ما نیست، تلاشهای مربوط به حل آن سابقهٔ زیادی دارد. این تلاشها را میتوان بصورت یک پیوستار در نظر گرفت که در یک سوی آن نادیده گرفتن و تلاش برای نابودی و پراکنده کردن این اجتماعات است و در سوی دیگر تلاش برای ارائه مسکن ، امکانات و شرایط زندگی به آنان است. البته هر کشور با توجه به امکانات اقتصادی و شرایط سیاسی خود یک راه حل برمی گزیند ، بعنوان مثال در کشورهای اروپایی که توان اقتصادی بالاتری (در مقایسه با کشورهای کم توسعه یافته ) دارند، سعی میشود از طریق خانه های بین راه ، مراکز خیریه و … به حاشیه نشینی ها و بی خانمانی سروسامان بدهند. و در کشوری مانند فیلیپین با تخریب آلونک نشین ها با معضل روبرو میشویم. در کشور ما شاید با ترکیبی از هر دو مواجه باشیم که نمودی از فقدان یک برنامه مدون در مواجهه با این معضل است. مثلاً تلاشهای زیادی برای سکنی دادن ساکنان گودنشین های جنوب شهر در مناطق مختلف شده و از سوی دیگر برخی محلات دارای چنین ویژگی هایی تخریب شده است.

به هر حال این معضل، دلایل چند گانهای دارد و در تلاش برای حل آن باید به دلایل زیر توجه کرد.
نظریه پردازان غربی مانند : دانیل لرنزو دنباله روان بومی آنان، اعتقاد دارند ساکنان حاشیه نشین ها، مردمی بی جا، آواره و رانده شده اند، که مانند خس و خاشاک بر سیل مهاجرت از روستاها کنده و به شهرها آورده شده اند. بدون اینکه در جامعه مدرن پذیرفته شده باشند، به نظر این گروه حاشیه نشینی از جمله عوارض جانبی گذار جوامع سنتی به سوی جوامع صنعتی و شهری مدرن است و چنین تحول عظیمی بدون عوارض جانبی امکان پذیر نخواهد بود . سیر منطقی این نظریه رهاسازی حاشیه نشینان به حال خود است تا اینکه دست نامرئی بازار فکری به حال آنان نماید و یا حداکثر محلی برای اجرای برنامه های تسکین دهنده جهت کاستن ازخطر انفجار این بمب ساعتی باشند.

اما از زاویه ای دیگر حاشیه نشینی را می توان واکنش به فقدا برنامه ریزی متولیان جامعه دانست که به صورت خود جوش و با حداقل امکانات به نوعی معضل مسکن را برای خود حل نموده اند.

جان پالتن در این زمین چنین می گوید: خانه های یک شبه برپاشده یا آلونک نشینی به عنوان بخشی از صحنهٔ زندگی شهری جهان عقب نگهداشته شده برای دهه های آینده باقی خواهد ماند.

آلونک نشین ها که در هر منطقه نامی خاص و با مسمی دارند وظیفه مشخصی به عهده دارندکه عبارت است از: مسکن دادن به کسانی که از اکثریت منابع بی بهره اند و جایی برای اقامت ندارند در مجموع میتوان گفت آلونک نشینی به عنوان شیوهای از زندگی مختصات جهان شمول دارد که از آن میان میتوان به فقر ، فقدان حداقل شرایط بهداشت (حتی با توجه به معیارهای محلی ) بی بهرگی از حداقل خدمات شهری و لذا آلودگی گاه وحشتناک محیط زندگی، فقدان امکانات آموزشی و پرورشی و بی رغبتی نسبت به آن، نگرانی دائمی ناشی از استفاده غیرمجاز از آب، برق و زمین ، تحقیر اجتماعی به عنوان حاشیه نشینان جامعه که باعث پیدایش زمینهٔ مساعد گسترش آسیب های اجتماعی به علت جذب رانده شدگان و قانون گریزان در کنار اکثریت زحمتکش و شریف می شود، اشاره کرد.

پیشنهادات  و  راهبردها  :  

در آغاز گفته شد که علت ایجاد چنین پدیدهائی سیاستهای مخرب رژیم گذشته در جهت تأمین منافع استعمار بوده و در اینجا نیز بر این نکته تأکید می شود در عین حال باید به خاطر داشت که روستاها به دلیل محدودیت در اشتغال و سرریز جمعیتی ، ذاتاً مهاجرفرست هستند بنابراین این راهبرد کلی باید در جهت ایجاد اشتغال و کنترل جمعیت بر این نواحی باشد از آنجا که هنوز هم بخش اعظم مهاجرت داخلی به سوی شهر تهران و مراکز استانها می باشد یک راه حل دیگر برای پیشگیری از این روند اتخاذ سیاست های مرکزگریزی در ابعاد مختلف است .

تلاش در جهت ساماندهی وضع سکونت حاشیه نشین ها باید با چنان ظرافتی باشد که به عنوان یک عامل تشویقی برای مهاجرت بیشتر روستائیان عمل نکند این نکته با توجه به اینکه اکثر حاشیه نشین ها روابط منظمی با مناطق روستایی دارند اهمیت خاص دارند .

برای اینکه حاشیه نشین ها از حالت بیگانگی و دفع توسط جمعیت شهری خارج شوند لازم است با توجه به نیازهای جامعه و آمادگی افراد آموزشهای حرفه هائی برای آنان ترتیب داده شود تا ضمن جذب در جامعه شهری زمینه غلطیدن افراد به دامن جرم و مجرمین از بین رود .

در زمینه مسائل بهداشتی کنترل جمعیت باید با استفاده از اهرم های تشویقی گسترش یابد زیرا یک مورد کاهش در میزان تولد هم می تواند موفقیت محسوب شود چرا که هر فرد که بر این جمعیت اضافه شود می تواند به عامل ایجاد مشکل اجتماعی بدل گردد. کنترل کارگاه های غیرمجاز تبدیل ضایعات یک امر مهم دیگر است زیرا از طریق ورود مواد ناسالم به چرخه مصرف مجدد می تواند مشکلات بهداشتی و جسمی به بار آورد.

در خاتمه تأکید میشود حساب اکثریت افراد شریف و زحمتکش که در این مناطق زندگی می کنند از اقلیت افراد مجرم و منحرف جداست بیشتر افراد ساکن حاشیه نشین ها تمایل دارند به صورتی شرافت مندانه و در چهارچوب اصول و قوانین اجتماعی فعالیت کنند و از هر اقدامی در این جهت استقبال می کنند.